رهبران برند - Brand Leadres

آموزش برندینگ

رهبران برند - Brand Leadres

آموزش برندینگ

رهبران برند - Brand Leadres

موسس : دکتر مرجان جانقربان
سخنران،مشاور و طراح برند / پزشک تغذیه / ویولونیست


دفتر مرکزی مجموعه : خ ارم، شیراز، ایران
کد شیراز : 071
شماره تماس : 32278605

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «برند» ثبت شده است

  • رهبران برند

 

 

1- Brand Judgments: قضاوت ها نسبت به برند

عبارتند از نظرات شخصی مشتریان و ارزیابی­ های آن­ها از برند که از کنار هم گذاردن عملکردهای متفاوت و تداعی های تصویری از برند در ذهن مشتریان شکل می­ گیرد.


2- Brand Feelings: احساسات نسبت به برند

پاسخ­ها و عکس العمل­ های احساسی مشتریان به برند است. این احساسات با جریانات و تاثیرات اجتماعی ناشی از برند مرتیط هستند.


3- Brand Image: تصویر برند

به مفهوم نگرش مشتریان نسبت به برند که بر پایه­ ی تداعیات ذهنی آن­ها نمود می­ یابد. به بیان دیگر تداعیات ذهنی از برند، سایر گره­ های اطلاعاتی مرتبط با گره یک برند در حافظه ما هستند و مفهوم برند را برای ما روشن­ تر می­ سازند.


4- Brand Awareness: آگاهی از برند

آگاهی ما از برند با قدرت گره اطلاعاتی در حافظه هریک از ما مرتبط است؛ توانایی مشتریان در شناسایی برند، تحت شرایط گوناگون، نشان دهنده میزان آگاهی آن­ها از برند است. آگاهی از برند یکی از عوامل اصلی در خلق ارزش افزوده برند بوده و همچنین یکی از عوامل کلیدی تاثیر­­گذار بر سطح دانش مشتریان از برند به شمار می­ آید.


5- Brand Associations: تداعی های برند

این شاخص بازاریابی از تداعیات ذهنی و نگرش­ های عمیق مصرف کننده در خصوص برند است. شامل فاکتور های 4 گانه ارزش ادراک شده، هویت برند، تداعیات از محصول و تداعیات سازمانی است. تداعیات ذهنی باید از قدرت، مطلوبیت و تمایز کافی در نزد مشتری برخوردار باشند. مزایای برخورداری از سطوح امتیاز بالا در شاخص تداعیات ذهنی از برند عبارتند از:

1. بهبود تصویر ذهنی مشتری از برند

2. ارتقای سطح دانسته های مشتری از برند

3. افزایش تکرار و حجم خرید به جهت ایجاد نزدیکی میان مشتری و برند

تداعیات برند و به دو نوع اصلی و فرعی شکل می­ گیرند. تداعیات اصلی تحت تاثیر محصول و ویژگی­ های آن حاصل می­گردد، در حالیکه تداعیات فرعی تحت تاثیر سایر عوامل جانبی نظیر شرکت، کشور سازنده، چهره ها و شخصیت های اجتماعی و فرهنگی، شبکه محصول و غیره شکل گرفته و بر بنیان فکری مصرف کننده در خصوص یک برند تاثیرگذار است.


6- Brand Strategy: استراتژی برند

برنامه­ای است برای توسعه سیستماتیک برند به منظور دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده. استراتژی برند باید براساس چشم انداز برند شکل گرفته و بر خاسته از اصول متمایز سازی و جذب مستمر مشتریان باشد. این استراتژی بایستی عملکرد کلی شرکت را به منظور اطمینان یافتن از صحت رفتارهای برند و تجارب سالم از برند تحت هدایت و کنترل داشته باشد


  • رهبران برند

لطفا برای اطلاع از نحوه واریز وجه و دریافت فایل مورد نظر نام فایل را به شماره 09217951081  ارسال بفرمایید.


قیمت : 45 هزار تومان




  • رهبران برند


۱) شناخت مخاطب

بهترین برندها یا نمانام‌ها شناخت کاملی از خصوصیات جمعیتی بازار هدف و علایق و شیوه‌ها و ابزارهای ارتباط‌گری آنان دارند. به استثنای ابرشرکت‌های زنجیره‌ای مثل وال‌مارت، اکثر کسب و کارها به دنبال مخاطبان هدف مخصوصی هستند.

شناخت بازار هدف از آن رو اهمیت دارد که ضمن حفظ هویت کلی یک برند زمینه را برای رساندن صدا به مشتریان و دسترسی به کارزار تبلیغاتی، فراهم می‌کند و در عین حال به خلق یک پیوند انسانی و ارگانیک بین شرکت و مخاطبانش کمک می‌کند. پر واضح است که نمی‌توان همه‌ی سلایق را پاسخ داد. به همین دلیل تلاش برای جلب رضایت همه (به‌عبارتی نادیده‌انگاری مفهوم یک بازار هدف) می‌تواند معکوس عمل کند و عملا باعث شود برند یک شرکت تضعیف شود و شکست بخورد. یافتن رهیافت برندسازی درست در وهله‌ی نخست مستلزم شناخت بازار هدف است.

۲) بی‌همتایی (یا منحصربه‌فردی)

یک هویت یا شخصیت برند مستلزم وجود چیزی متمایز و مشخص است. برای نمونه ، اپل را در سراسر جهان به خاطر محصولات خلاقانه و نیز جاذبه‌ی زیباشناسی و مینی‌مالیستی(ابزارک‌سازی) می‌شناسند. پیتزا دومینو مجبور بود که به مشتریانش تضمین بدهد که پیتزاهایشان تا ۳۰ دقیقه خواهد رسید و در غیر این‌صورت مجانی هستند.شرکت تامس(TOMS) برای ایجاد جاذبه‌ی فروش به ازای خرید هر جفت کفش یک جفت کفش را به رایگان به کودکان نیازمند اهدا می‌کند. خلق یک شخصیت یا هویت در عرصه‌ی اقتصاد و دنیای کسب و کار به یک ایده‌ی انقلابی نیاز دارد. به عبارتی دیگر مستلزم چیزی مشخص و خاص است که آن را از رقبا متمایز کند. در دنیای واقع، وجود یک شرکت فقط با یک شگرد و قابلیت منحصر به فرد امکان‌پذیر است مشروط بر آن که آن شگرد واقعا خوب باشد. به محض این که شرکت به آن شگرد پی ببرد بهتر است روی آن متمرکز شود و به موقع آن را عرضه و معروف کند. آیا می‌دانید کدام محصول، خدمت یا جاذبه‌ی فروش بی‌همتا در توان و استعداد شرکت شما وجود دارد؟ اگر نمی‌دانید بهتر است از همین حالا راهبرد برندسازی خود را آغاز کنید.

۳) اشتیاق

با این که در کوتاه‌مدت می‌توان یک برند را بدون اشتیاق ساخت، ولی حفظ و ماندگاری آن در بلند مدت امکان‌پذیر نیست. وقتی شما گذشته‌ی آدم‌های بسیار موفق مثل استیوجابز را بررسی می‌کنید می‌بینید که همه‌ی آنان یک شور و شوق یا اشتیاق وصف‌ناپذیر داشتند که آنان را به حرکت وامی‌داشت تا سخت کار کنند و مداوما به افتخار و کامیابی دست یابند. آن اشتیاق به تعصب، حمیت، و لذت ناب می‌انجامد، که به انسان‌های دیگر نیز سرایت می‌کند. مشتریان اغلب فقط نسبت به یک محصول یا خدمت تعصب و وفاداری نشان می‌دهند، که این علاقه مندی به نوبه ی  خود به تبلیغات و ارجاعات شفاهی می‌انجامد. اشتیاق و عشق وافر هم‌چنین به شرکت‌ها کمک می‌کند که در برابر مشکلات و شداید مقاومت کنند.

۴) یکسانی

وقتی مشتریان برای تکرار خرید به یک شرکت یا محصولات و خدمات آن مراجعه می‌کنند معمولا انتظار دارند همان سطح کیفیت را که اولین‌بار تجربه کردند دوباره دریافت کنند. رستوران‌ها و کیفیت غذاها و خدمت‌شان بهترین مثال از این دست است. آدم‌ها دوست ندارند از شرکتی خرید کنند که نمی‌توان به یکسانی یا ثبات کیفیت آن اتکا کرد.

با این که اکثر صنایع از رقبا و رقابت اشباع شده‌اند ولی نداشتن ثبات یا یکسانی کیفیت می‌تواند دلیل کافی برای مشتریان باشد تا از جاهای دیگر خرید کنند. به همین دلیل است که اهمیت دارد یک استاندارد کیفی معینی برای محصول یا خدمت رعایت شود، مک دانلدز مثال بارزی از یک برند است که یکسانی و ثبات رویه‌ی شگفت‌انگیز و کم‌نظیری را به نمایش می‌گذارد. این قدرت برتر صنعت تغذیه‌ی فوری به مشتریان پر و پا قرصش منویی از غذاها را عرضه می‌کند که در سراسر جهان یک دست و یکسان است. تفاوتی ندارد که یک نفر غذایش را در فلوریدا یا چین سفارش ‌بدهد چون اطمینان دارد که بیگ‌مک در همه جا طعم و مزه‌ی یکسان دارد.

۵) رقابت

رسیدن به سطح برتر جهان کسب و کار به هیچ وجه کار آسانی نیست. برای آن که یک برند بتواند نامی را برای خود بسازد لازم است اعضای تیم در رقابت کامیاب شوند و دائما در جنب و جوش باشند که بهتر بشوند. این اصل اساسی جوهره‌ی کتاب سیهاکز کوچ پیت کارول، با عنوان “همیشه برنده”، و نیز روش مدیرت تیم توسط وی است. هیچ‌یک از بازیگران اصلی هر صنعتی به امید مصرف‌کنندگان‌شان نمی‌نشینند. برعکس، آنان دوست دارند بدون خستگی در راستای برندسازی، و بهینه‌سازی برندشان آن قدر تلاش کنند تا از انتظارات مصرف‌کنندگان پیشی بگیرند. نتیجه‌ی نهایی می‌تواند یک برند باشد که به طور مداوم در راس و فراز صنعت جای دارد.

۶) معرفی

بخش بزرگ دیگری که به عنوان یکی از ویژگی‌های برندهای متمایز و موفق شناخته شده است توانایی دسترسی به مصرف‌کنندگان از طریق چند کانال اطلاع‌رسانی و ارتباط‌گری است. بدیهی است که شرکت‌های بزرگ از مزیت تبلیغات برخوردارند، چون بودجه‌ی بازاریابی بزرگ‌تر و روابط پردامنه‌تری دارند.

آن‌ها می‌توانند هزینه‌ی تبلیغات هنگفت تلویزیونی را بپردازند، در مجلات مشهور و پرطرفدار جهانی نقش اصلی را داشته باشند، و رتبه‌ی بالایی را در نتایج موتورهای جستجوگر اینترنتی مثل گوگل کسب کنند، با این وجود، اینترنت و رسانه‌های اجتماعی فاصله‌ی بین شرکت‌های بزرگ و کوچک را باریک‌تر کرده‌اند. در حال حاضر در مقایسه با گذشته ابزارهای اطلاع‌رسانی بیش‌تری وجود دارد که به تمام شرکت‌ها فرصت ساختن برندشان را می‌دهد. هر شرکتی با حضور در شبکه‌های اجتماعی مثل فیسبوک، توئیتر، لینکداین، و گوگل‌پلاس می‌تواند تقریبا به هر مصرف‌کننده‌ای دست یابد. فقط باید بداند چگونه این کار را انجام دهد.(مهم‌ترین بخش یا ویژگی همین است.)

۷) رهبری

مثل هر جامعه‌ی پررونق یا تیم‌های ورزشی، عموماً یک رهبر بانفوذ نیز ورای هر برند موفقی است. این آدم برای شرکت‌های بزرگ ممکن است مدیر ارشد اجرایی(عموما مدیرعامل) باشد. ولی در شرکت‌های کوچک‌تر معمولا خودمالک این نقش را برعهده دارد. برای هماهنگ کردن کوشش‌های اعضای تیم و حرکت به سوی یک چشم انداز راهبردی از یک برند، یک نفر باید پیش قدم شود و هدایت کشتی را بر عهده بگیرد. این رهبر مشکلات غامض را حل و فصل می‌کند و برای ایجاد هماهنگی بین افراد به عنوان رابط بین بخش‌های متفاوت عمل می‌کند. رهبران هم‌چنین انگیزه‌دهندگان و مشوقان ماهری هستند و خوب می‌دانند چگونه توانمندی‌ها و قوت‌های اعضای مختلف تیم‌ها را بیشینه کنند.                                                                    


  • رهبران برند


اشتباه اول:عدم تعهد مدیر

برندهای با عملکرد ضعیف فاقد حمایت مدیریت ارشد می باشد.آنها توصیف کننده عملیات خئمت خود می باشداما ارائه گر هیچ ارزش افزوده ای برای مشتری نمی باشد.آنها دارای کم نفوذی برای کسب وکار تلقی می شوند که هیچ جائی بین یک سوم ودوسوم دارائی های کل بنگاه ندارند.این بدان معناست که کسب وکار هایی که فاقد حمایت مدیر ارشد از برند می باشند ناکام خواهد ماند.آنها به مشتریان دلیلی برای خرید ارائه نمی کنند ومزیت رقابتی دربرابررقیب از خود نشان نمی دهند.ندرتا هدف،تصمیم به خرید است.حتی درقراردادهایی کسب وکار،افزایش ریسک خریدیک تامین کننده برای بیشتر خریدارنی که به برندهای قوی دربازار خودرو می آورند بسیار بالاست.

اشتباه دوم:برند یک نام نیست

برندشما یک بیرق یاعلامت یازبرندیا مزیت برای مشتری نیست.برندهای بسیاری نام خودرابدون هیچ مزیتی برای مشتریان تغییر می دهند.تغییر یک نام برند باید تغییری بنیادین وپایدار درنحوه عملکرد کسب وکار شما باشدنه یک عنوان ساده.

اشتباه سوم: ضمینه برند خیلی دوراز حوزه فعالیت اصلی

این فرض ساده انگارانه است که ایجاد ضمائم برند اضافی،هزینه پایین وریسک کمی برای بهبود کسب وکار دارد .حقیقت این است که هزینه بالاتر وتمرکز ضعیف مدیریت به این معناست که بسیاری ازبرند یابرندهای فرعی برای حداکثر سازی فرصت است.

اشتباه چهارم:نادیده گرفتن عصر دیجیتال

مدیریت برند مدرن از تکنیکهای کنترل مدیریت به سمت تکنینک های تاثیرگداری وهمکاری حرکت کرده است.این مستلزم شفافیت بازبودن وحضور فعال دربین مخاطبان است.

اشتباه پنجم:تسخیر شدن به وسیله بارار

با یافتن یک برند قوی جالب است که هجمه پذیری آن مفروض دانسته شده وتغییرات بازار نادیده گرفته شود.درحالیکه مهم است که دربازار تغییر چندان سریعی نداشته باشی اما مصیب آور است که ورودیهای جدید رانادیده گرفته وسلائق متغیر مشتری را نبینیم.

اشتباه ششم:برند های جوانان سردرگم هستند

تغییر بسیاردربرند نه فقط مشتریان راسردرگم می کند بلکه برای کسب وکار نیز به شدت ناکاراست.برندهای ضعیف به محلی سازی بسیار ببدون تقویت مبنای برند کمک می کند.این بدان معناست که یک برند می تواند معنای متفاوتی با مخاطبین برای مخاطبین متنوع حفظ کند.

اشتباه هفتم:ناتوانی دربررسی بازگشت سرمایه برند خود

تمامی تلاشهای بازاریابی یا مشتریان شما سودآور نیستند.بسیاری از بازاریابان نمی تواند پیوند سختی بین تلاشهای بازاریابی برند ایجاد نماید هزینه دستیابی به مشتری وحفظ آن وبازگشت سرمایه مطرح است این امر منجر به حفظ مشتریان غیر سودآور بسیار یا مشتریانی می شود که ارزش برند شما رااز بین می برند.

اسامی محصول همیشه خوب عمل نمی کنند.جهان برند سازی پر از لاشه های برندهای موفق در یک بازار است که نتوانستند درزمان صادرات به شکوری دیگر محصولی خوب ارائه کنند یا حتی درجائی به مردم آن کشور اهانت کرده اند.

اشتباه هشتم:شما نمی توانید همه چیز را به همه بدهید

شما نمی توانید از جانب همه پذیرفته شوید.شجاع باشید ومخاطب هدف خود را انتخاب کنید.بسیاری از کسب وکارها تلاش می کنند تا مشتریان بسیاری از هدف گیری نمایند زیرا باور دارند محصول آنها جهان شمول است.             

 علی خویه                                                                      

  • رهبران برند