رهبران برند - Brand Leadres

آموزش برندینگ

رهبران برند - Brand Leadres

آموزش برندینگ

رهبران برند - Brand Leadres

موسس : مرجان جانقربان
مدرس،مشاور و طراح برند / پزشک تغذیه / مدرس و نوازنده ویولن


دفتر مرکزی مجموعه : خ ارم، شیراز، ایران

شماره در تلگرام :
09217951081

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۸۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کسب و کار» ثبت شده است


۱) شناخت مخاطب

بهترین برندها یا نمانام‌ها شناخت کاملی از خصوصیات جمعیتی بازار هدف و علایق و شیوه‌ها و ابزارهای ارتباط‌گری آنان دارند. به استثنای ابرشرکت‌های زنجیره‌ای مثل وال‌مارت، اکثر کسب و کارها به دنبال مخاطبان هدف مخصوصی هستند.

شناخت بازار هدف از آن رو اهمیت دارد که ضمن حفظ هویت کلی یک برند زمینه را برای رساندن صدا به مشتریان و دسترسی به کارزار تبلیغاتی، فراهم می‌کند و در عین حال به خلق یک پیوند انسانی و ارگانیک بین شرکت و مخاطبانش کمک می‌کند. پر واضح است که نمی‌توان همه‌ی سلایق را پاسخ داد. به همین دلیل تلاش برای جلب رضایت همه (به‌عبارتی نادیده‌انگاری مفهوم یک بازار هدف) می‌تواند معکوس عمل کند و عملا باعث شود برند یک شرکت تضعیف شود و شکست بخورد. یافتن رهیافت برندسازی درست در وهله‌ی نخست مستلزم شناخت بازار هدف است.

۲) بی‌همتایی (یا منحصربه‌فردی)

یک هویت یا شخصیت برند مستلزم وجود چیزی متمایز و مشخص است. برای نمونه ، اپل را در سراسر جهان به خاطر محصولات خلاقانه و نیز جاذبه‌ی زیباشناسی و مینی‌مالیستی(ابزارک‌سازی) می‌شناسند. پیتزا دومینو مجبور بود که به مشتریانش تضمین بدهد که پیتزاهایشان تا ۳۰ دقیقه خواهد رسید و در غیر این‌صورت مجانی هستند.شرکت تامس(TOMS) برای ایجاد جاذبه‌ی فروش به ازای خرید هر جفت کفش یک جفت کفش را به رایگان به کودکان نیازمند اهدا می‌کند. خلق یک شخصیت یا هویت در عرصه‌ی اقتصاد و دنیای کسب و کار به یک ایده‌ی انقلابی نیاز دارد. به عبارتی دیگر مستلزم چیزی مشخص و خاص است که آن را از رقبا متمایز کند. در دنیای واقع، وجود یک شرکت فقط با یک شگرد و قابلیت منحصر به فرد امکان‌پذیر است مشروط بر آن که آن شگرد واقعا خوب باشد. به محض این که شرکت به آن شگرد پی ببرد بهتر است روی آن متمرکز شود و به موقع آن را عرضه و معروف کند. آیا می‌دانید کدام محصول، خدمت یا جاذبه‌ی فروش بی‌همتا در توان و استعداد شرکت شما وجود دارد؟ اگر نمی‌دانید بهتر است از همین حالا راهبرد برندسازی خود را آغاز کنید.

۳) اشتیاق

با این که در کوتاه‌مدت می‌توان یک برند را بدون اشتیاق ساخت، ولی حفظ و ماندگاری آن در بلند مدت امکان‌پذیر نیست. وقتی شما گذشته‌ی آدم‌های بسیار موفق مثل استیوجابز را بررسی می‌کنید می‌بینید که همه‌ی آنان یک شور و شوق یا اشتیاق وصف‌ناپذیر داشتند که آنان را به حرکت وامی‌داشت تا سخت کار کنند و مداوما به افتخار و کامیابی دست یابند. آن اشتیاق به تعصب، حمیت، و لذت ناب می‌انجامد، که به انسان‌های دیگر نیز سرایت می‌کند. مشتریان اغلب فقط نسبت به یک محصول یا خدمت تعصب و وفاداری نشان می‌دهند، که این علاقه مندی به نوبه ی  خود به تبلیغات و ارجاعات شفاهی می‌انجامد. اشتیاق و عشق وافر هم‌چنین به شرکت‌ها کمک می‌کند که در برابر مشکلات و شداید مقاومت کنند.

۴) یکسانی

وقتی مشتریان برای تکرار خرید به یک شرکت یا محصولات و خدمات آن مراجعه می‌کنند معمولا انتظار دارند همان سطح کیفیت را که اولین‌بار تجربه کردند دوباره دریافت کنند. رستوران‌ها و کیفیت غذاها و خدمت‌شان بهترین مثال از این دست است. آدم‌ها دوست ندارند از شرکتی خرید کنند که نمی‌توان به یکسانی یا ثبات کیفیت آن اتکا کرد.

با این که اکثر صنایع از رقبا و رقابت اشباع شده‌اند ولی نداشتن ثبات یا یکسانی کیفیت می‌تواند دلیل کافی برای مشتریان باشد تا از جاهای دیگر خرید کنند. به همین دلیل است که اهمیت دارد یک استاندارد کیفی معینی برای محصول یا خدمت رعایت شود، مک دانلدز مثال بارزی از یک برند است که یکسانی و ثبات رویه‌ی شگفت‌انگیز و کم‌نظیری را به نمایش می‌گذارد. این قدرت برتر صنعت تغذیه‌ی فوری به مشتریان پر و پا قرصش منویی از غذاها را عرضه می‌کند که در سراسر جهان یک دست و یکسان است. تفاوتی ندارد که یک نفر غذایش را در فلوریدا یا چین سفارش ‌بدهد چون اطمینان دارد که بیگ‌مک در همه جا طعم و مزه‌ی یکسان دارد.

۵) رقابت

رسیدن به سطح برتر جهان کسب و کار به هیچ وجه کار آسانی نیست. برای آن که یک برند بتواند نامی را برای خود بسازد لازم است اعضای تیم در رقابت کامیاب شوند و دائما در جنب و جوش باشند که بهتر بشوند. این اصل اساسی جوهره‌ی کتاب سیهاکز کوچ پیت کارول، با عنوان “همیشه برنده”، و نیز روش مدیرت تیم توسط وی است. هیچ‌یک از بازیگران اصلی هر صنعتی به امید مصرف‌کنندگان‌شان نمی‌نشینند. برعکس، آنان دوست دارند بدون خستگی در راستای برندسازی، و بهینه‌سازی برندشان آن قدر تلاش کنند تا از انتظارات مصرف‌کنندگان پیشی بگیرند. نتیجه‌ی نهایی می‌تواند یک برند باشد که به طور مداوم در راس و فراز صنعت جای دارد.

۶) معرفی

بخش بزرگ دیگری که به عنوان یکی از ویژگی‌های برندهای متمایز و موفق شناخته شده است توانایی دسترسی به مصرف‌کنندگان از طریق چند کانال اطلاع‌رسانی و ارتباط‌گری است. بدیهی است که شرکت‌های بزرگ از مزیت تبلیغات برخوردارند، چون بودجه‌ی بازاریابی بزرگ‌تر و روابط پردامنه‌تری دارند.

آن‌ها می‌توانند هزینه‌ی تبلیغات هنگفت تلویزیونی را بپردازند، در مجلات مشهور و پرطرفدار جهانی نقش اصلی را داشته باشند، و رتبه‌ی بالایی را در نتایج موتورهای جستجوگر اینترنتی مثل گوگل کسب کنند، با این وجود، اینترنت و رسانه‌های اجتماعی فاصله‌ی بین شرکت‌های بزرگ و کوچک را باریک‌تر کرده‌اند. در حال حاضر در مقایسه با گذشته ابزارهای اطلاع‌رسانی بیش‌تری وجود دارد که به تمام شرکت‌ها فرصت ساختن برندشان را می‌دهد. هر شرکتی با حضور در شبکه‌های اجتماعی مثل فیسبوک، توئیتر، لینکداین، و گوگل‌پلاس می‌تواند تقریبا به هر مصرف‌کننده‌ای دست یابد. فقط باید بداند چگونه این کار را انجام دهد.(مهم‌ترین بخش یا ویژگی همین است.)

۷) رهبری

مثل هر جامعه‌ی پررونق یا تیم‌های ورزشی، عموماً یک رهبر بانفوذ نیز ورای هر برند موفقی است. این آدم برای شرکت‌های بزرگ ممکن است مدیر ارشد اجرایی(عموما مدیرعامل) باشد. ولی در شرکت‌های کوچک‌تر معمولا خودمالک این نقش را برعهده دارد. برای هماهنگ کردن کوشش‌های اعضای تیم و حرکت به سوی یک چشم انداز راهبردی از یک برند، یک نفر باید پیش قدم شود و هدایت کشتی را بر عهده بگیرد. این رهبر مشکلات غامض را حل و فصل می‌کند و برای ایجاد هماهنگی بین افراد به عنوان رابط بین بخش‌های متفاوت عمل می‌کند. رهبران هم‌چنین انگیزه‌دهندگان و مشوقان ماهری هستند و خوب می‌دانند چگونه توانمندی‌ها و قوت‌های اعضای مختلف تیم‌ها را بیشینه کنند.                                                                    


  • رهبران برند

  • رهبران برند

 

۱. بازار هدف

هر چه بهتر آن را تعریف کنید، بازاریابی موفق‌تری خواهید داشت. کارشناسان توصیه می‌کنند یک مشتریِ هدفِ ایده‌آل را با تمام جزییات برای خود تعریف کنید. سعی نکنید رضایت همه را جلب کنید. در عوض، رضایت گروه خاصی از خریداران را جلب کنید که دارای مجموعه‌ی مناسبی از نیازها، عادات، موقعیت مکانی و غیره باشند.

۲. پیام‌رسانی

خلاصه‌ای از شعارهای اصلی تبلیغاتی، موارد اصلی فروش، گزاره‌ی ارزش و غیره (می‌توانیم همه‌ی این‌ها را پیام‌رسانی بنامیم) است. اصطلاحات تخصصی مختلفی برای این مفهوم وجود دارند، بنابراین در استفاده از آنها انعطاف‌پذیر باشید.

۳. رسانه

مفهوم رسانه که این روزها تقریبا تنها به رسانه‌های اجتماعی و بازاریابی محتوا خلاصه شده است، پیش‌تر شامل بودجه‌های تبلیغاتی، و تبلیغ در فیلم‌ها و برنامه، و غیره بود. به تازگی علاقه‌ام به سمتی معطوف شده است که پا را از بازاریابی محتوای صرف فراتر بگذارم، و به بازاریابی توزیعی، و تعامل واقعی نیز روی بیاورم؛ یعنی کاری فراتر از “‌ارسال محتوا و دعا به درگاه خدا برای نازل کردن مشتری‌”‌. هم‌زمان که به این موضوع می‌پردازید، به این مسئله نیز بیندیشید که مشتریان بالقوه‌تان در چه جاهایی بیش‌تر با پیام‌های‌تان برخورد خواهند کرد. چه کارهای دیگری نیز می‌توانیم انجام دهید که آدم‌های مناسب بتوانند به پیام‌های‌تان دسترسی پیدا کنند؟ چگونه می‌توان نظرات‌‌شان را دنبال کرد؟

۴. قیمت‌گذاری

باید به گونه‌ای قیمت‌گذاری کنید که با محصول یا خدمات، بازار، یا پیام‌تان هماهنگی داشته باشد. هرگز فکر نکنید کم‌ترین قیمت در بازار برنده است. قیمت‌گذاری مهم‌ترین بخش از پیام بازاریابی‌تان است. آیا حاضر هستید غذای مانده را به خاطر ارزان بودن قیمت‌اش خریداری کنید؟ قیمت‌های‌تان باید با ارائه‌ی محصول و بازار هدف‌تان هماهنگی داشته باشد. گاهی اوقات تخفیف بیش از حد باعث می‌شود اعتبار محصول‌تان از نگاه مشتری‌های بالقوه زیر سوال برود. و اگر استراتژی شما فروش محصولات/خدمات باکیفیت، با کم‌ترین قیمت است، حتما از هماهنگی آن با سایر استراتژی‌های بازاریابی‌تان اطمینان حاصل کنید.

۵. مسیرها

کسب و کارهای تولیدی همیشه با یک مسئله‌ی ثابت درگیر هستند: مسیرهای توزیع؛ این مسیرها می‌توانند مستقیم باشند (معمولا از طریق اینترنت، و یا به تازگی از طریق گوشی‌های همراه) یا از طریق واسطه‌ها و خرده‌فروش‌ها، یا مستقیما از طریق خودِ خرده‌فروش‌ها ایجاد شوند. کسب و کارهای اطلاعاتی و خدماتی نیز به بررسی مسیرهای رسیدن به مشتری نیاز دارند؛ البته نوع مسیرها در این‌گونه کسب و کارها از جنس مسیرهای بازاریابی نظیر اینترنت و گوشی همراه است. هر کسب و کاری نیازمند ترافیک، و آمد‌ و شد است.

۶. تبلیغات

این روزها، تبلیغات بسیار ساده شده است؛ یعنی به سادگیِ حضور ثابت در شبکه‌های برجسته‌ی اجتماعی. امروزه تبلیغات شامل بازاریابی رایانامه‌ای (ایمیلی)، آگهی‌های بازرگانی، وب‌گاه‌های وابسته، روابط عمومی، قیمت‌گذاری، و رویدادهای خاص است.

۷. وظایف و نقاط عطف مهم

هر طرح خوبی نیازمند برخی وظایف و نقاط عطف مهم است تا بتواند ملموس و قابل درک باشد؛ در غیر این صورت، چیزی بیش از یک نظریه نخواهد بود. طرح‌تان باید این قابلیت را داشته باشد که بتوان پیشرفت‌های‌اش را دنبال کرد. نقاط عطف در هر طرح باعث می‌شود بتوانیم به این هدف برسیم. باید مرحله به مرحله به سوی هدف برویم.

۸. معیارهای مهم

کار کردن بر روی یک طرح، نیاز به اعداد و ارقام واقعی دارد. این اعداد و ارقام عبارت هستند از ترافیک وب‌گاه یا میزان آمد و شد مشتری به فروشگاه، سفارش‌ها، ارائه‌ها، سمینارها، میزان تبدیل بازدیدکنندگان وب‌گاه به مشتریان فعال، تعداد توییت‌ها، مطالب، لایک‌ها، دنبال‌کنندگان و غیره. همه چیز را قابل اندازه‌گیری کنید.

۹. جدول زمانی برای بازبینی طرح

طرح‌تان باید تا آن‌جا که ممکن است کوتاه باشد؛ یعنی فقط شامل فهرست‌ها و جدول‌ها؛ زیرا فقط به درد چند هفته می‌خورد، و بعد از آن، نیازمند بازبینی است. در عمل، خیلی چیزها ممکن است با طرح‌تان تداخل داشته باشند. باید ماهیانه یک جلسه برای بررسی نتایج و بازبینی طرح برگزار کنید.

۱۰. بودجه‌ها

باید پول‌تان را مدیریت کنید. یک طرح بازاریابی خوب باید شامل پیش‌بینی بودجه برای هزینه‌ها، و میزان فروش حاصل از فعالیت‌های مختلف باشد

  • رهبران برند


اشتباه اول:عدم تعهد مدیر

برندهای با عملکرد ضعیف فاقد حمایت مدیریت ارشد می باشد.آنها توصیف کننده عملیات خئمت خود می باشداما ارائه گر هیچ ارزش افزوده ای برای مشتری نمی باشد.آنها دارای کم نفوذی برای کسب وکار تلقی می شوند که هیچ جائی بین یک سوم ودوسوم دارائی های کل بنگاه ندارند.این بدان معناست که کسب وکار هایی که فاقد حمایت مدیر ارشد از برند می باشند ناکام خواهد ماند.آنها به مشتریان دلیلی برای خرید ارائه نمی کنند ومزیت رقابتی دربرابررقیب از خود نشان نمی دهند.ندرتا هدف،تصمیم به خرید است.حتی درقراردادهایی کسب وکار،افزایش ریسک خریدیک تامین کننده برای بیشتر خریدارنی که به برندهای قوی دربازار خودرو می آورند بسیار بالاست.

اشتباه دوم:برند یک نام نیست

برندشما یک بیرق یاعلامت یازبرندیا مزیت برای مشتری نیست.برندهای بسیاری نام خودرابدون هیچ مزیتی برای مشتریان تغییر می دهند.تغییر یک نام برند باید تغییری بنیادین وپایدار درنحوه عملکرد کسب وکار شما باشدنه یک عنوان ساده.

اشتباه سوم: ضمینه برند خیلی دوراز حوزه فعالیت اصلی

این فرض ساده انگارانه است که ایجاد ضمائم برند اضافی،هزینه پایین وریسک کمی برای بهبود کسب وکار دارد .حقیقت این است که هزینه بالاتر وتمرکز ضعیف مدیریت به این معناست که بسیاری ازبرند یابرندهای فرعی برای حداکثر سازی فرصت است.

اشتباه چهارم:نادیده گرفتن عصر دیجیتال

مدیریت برند مدرن از تکنیکهای کنترل مدیریت به سمت تکنینک های تاثیرگداری وهمکاری حرکت کرده است.این مستلزم شفافیت بازبودن وحضور فعال دربین مخاطبان است.

اشتباه پنجم:تسخیر شدن به وسیله بارار

با یافتن یک برند قوی جالب است که هجمه پذیری آن مفروض دانسته شده وتغییرات بازار نادیده گرفته شود.درحالیکه مهم است که دربازار تغییر چندان سریعی نداشته باشی اما مصیب آور است که ورودیهای جدید رانادیده گرفته وسلائق متغیر مشتری را نبینیم.

اشتباه ششم:برند های جوانان سردرگم هستند

تغییر بسیاردربرند نه فقط مشتریان راسردرگم می کند بلکه برای کسب وکار نیز به شدت ناکاراست.برندهای ضعیف به محلی سازی بسیار ببدون تقویت مبنای برند کمک می کند.این بدان معناست که یک برند می تواند معنای متفاوتی با مخاطبین برای مخاطبین متنوع حفظ کند.

اشتباه هفتم:ناتوانی دربررسی بازگشت سرمایه برند خود

تمامی تلاشهای بازاریابی یا مشتریان شما سودآور نیستند.بسیاری از بازاریابان نمی تواند پیوند سختی بین تلاشهای بازاریابی برند ایجاد نماید هزینه دستیابی به مشتری وحفظ آن وبازگشت سرمایه مطرح است این امر منجر به حفظ مشتریان غیر سودآور بسیار یا مشتریانی می شود که ارزش برند شما رااز بین می برند.

اسامی محصول همیشه خوب عمل نمی کنند.جهان برند سازی پر از لاشه های برندهای موفق در یک بازار است که نتوانستند درزمان صادرات به شکوری دیگر محصولی خوب ارائه کنند یا حتی درجائی به مردم آن کشور اهانت کرده اند.

اشتباه هشتم:شما نمی توانید همه چیز را به همه بدهید

شما نمی توانید از جانب همه پذیرفته شوید.شجاع باشید ومخاطب هدف خود را انتخاب کنید.بسیاری از کسب وکارها تلاش می کنند تا مشتریان بسیاری از هدف گیری نمایند زیرا باور دارند محصول آنها جهان شمول است.             

 علی خویه                                                                      

  • رهبران برند


دربازارهای کنونی و آتی این استراتژی بیشتر بسط داده شده و تحت عنوان بازاریابی چندحسی (بازاریابی حواس 5 گانه ) مورد بحث و استفاده قرارگرفته است .یعنی با اثرگذاری بر حواس 5 گانه به طرق مختلف صورت می گیرد.طبق نظر پژوهشگران ،بازاریابی چندحسی اهمیت عبور از موانع بازاریابی انبوه را بخوبی شناسایی نموده است و با ترغیب مغزآدمی با حواس 5 گانه و قرار گرفتن در مرکز بازاریابی ، باشیوه ایی کاملا فردی و صمیمانه به مشتریان دست می یابد.بازاریابی چندحسی با حواس 5 گانه آدمی (بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه) سر و کار داردو در تلاش است تا با تاثیرگذاری برهریک از حواس ذکرشده به نوعی باعث بازاریابی برای یک برند خاص شود. بیشتر پژوهشگران معتقدهستند که بازاریابی چندحسی آینده تبلیغات و برندینگ است.درواقع بازاریابی چندحسی به بکارگیری چندحس فردی در بازاریابی و تبلیغات است. 

 ♦️زیربخشهای بازاریابی چندحسی 

 ▪️بازاریابی بصری 

سالهاست که دید مشتری یک ابزار موثردر بازاریابی و تبلیغات است.دید در قالب یک لوگوی جذاب ،یک پوستر رنگی یا یک جلدشیک درتصمیم گیری مشتری برتمام حواس دیگرغلبه می کند.به نظر می رسد که دید قدرتمندترین حس آدمی و همچنین اغواکننده ترین آنهاست.بصری سازی بعنوان یک استراتژی موثردربازاریابی گردشگری و ارتباطات ،قبل از تصمیم گیری گردشگر برای انتخاب یک مقصد ،مورد استفاده قرار می گیرد.جدا از بصری سازی سنتی ،استراتژیهایی مانند ؛ تبلیفات ، هویت بصری و کلامی ،طرح وسبک ؛بازاریابان گردشگری نیز می توانند مولفه های زیبایی را از طریق رسانه های الکترونیکی بیان کنند.نمونه های مکان های بکاربرنده  بازاریابی بصری هواپیمایی سنگاپور.

  ▪️بازاریابی بویایی 

حس بویایی می تواند توسط مدیران برای پایداری عملیات کوتاه مدت بازاریابی استفاده گردد.مشخص شده است که رایحه ها ارتباطات و پیوندها را تقویت می کنند.این بدین دلیل است که احتمال بخاطر آوردن یک رایحه توسط فردی 100 برابر بیشتر از بخاطرآوردن صدا یا تصویری یا شی توسط اوست.

عطرها و رایحه ها می توانند با یک محصول ،یک طرح ،یک محیط راحت یا برندمحصول پیوندخورده باشندو استفاده کننده محصول را از طریق رایحه آن به یاد بیاورد.رایحه ها مغز را با خریدهای تحریک آمیز اغوا می کنند . همچنین محصولی را از محصول رقبا متمایز می سازند. درواقع وقتی رایحه ایی خوش در جایی جریان داشته باشد فرد ناخودآگاه جذب آن مکان شده و ممکن است آنرا به یادبسپارد.از نمونه مکان های بکاربرنده این بازاریابی می توان به هواپیمایی سنگاپور ، هتل پارک هایت واشنگتن ،هتلهای آمینی ،منطقه ساحلی گوا.

 ▪️بازاریابی شنوایی 

یک استراتژی شنوایی آنی است که مشتریان به هنگام شنیدن آهنگ و موسیقی با احساسات نسبت به آن عکس العمل نشان دهند.موسیقی ، شعر،صدا امکان خلق یک تجربه صوتی را فراهم می کنند.وقتی صدایی برای برندی خاص استفاده شود ،درواقع شرکت امضای صوتی را به برندش اختصاص داده است.مشخص شده که شنیدن موسیقی مناسب در محیط خرید می تواند باعث انگیزش مشتریان شده و آنان را به خرید ترغیب نماید.موسیقی بعنوان ابزارقدرتمندی شناخته شده که می تواند حالت ذهنی مشتریان راتحت تاثیر قراردهد.و خاطره خوبی را در اذهان آنان باقی بگذارد.درواقع این استراتژی اینگونه عمل می کند که مشتری با شنیدن آهنگی خاص و زیبا آنرا بخاطر خواهدسپرد و اگر برای باردوم آنرا درجایی دیگر بشنود،آن موسیقی تداعی کننده برند خاصی برای او خواهدبود.و مشتری ناخودآگاه از طریق تبلیغات دهان به دهان باعث بازاریابی آن برند می گردد.از نمونه های بکاربرنده این استراتژی می تواند به شرکت آبرکرومباین ،تولیدکننده لباس نوجوانان از موسیقی شادبا صدای بلند استفاده می نماید.شرکت ویکتوریازسکرت ،موسیقی کلاسیک راجهت اختصاص انحصاری بودن برندش بکار برده است.

▪️بازاریابی چشایی

معرفی استراتژی  چشایی بخاطرویژگی غیرقابل لمس بودن درصنعت گردشگری دشواراست.همچنین این استراتژی درصنعت غذایی اهمیت بسیاری دارد و می تواند توسط سایر بخشهای گردشگری نیز استفاده گردد.تجربه چشایی از انواع مختلف می تواند به خلق تصویری از برندکمک کند.ما امروزه با این مورد از بازاریابی زیاد مواجهه می شویم و حتی شاید خودمان به نوعی بازاریابی آنرا نیز انجام داده باشیم.این استراتژی نیز می تواند همانند سایر استراتژی های دیگر خاصیت به یاد ماندنی شدن را برای محصول یا خدمتی خلق کند.مثلا ممکن است ما به رستورانی رفته باشیم و پیتزایی با طعمی خوشمزه را خورده باشیم که در جای دیگرآنرا تجربه نکرده باشیم .این طعم خوشمزه می تواند در ذائقه ما باقی بماندو و قتی دوستی یا شخصی از ما بپرسد پیتزای کجا خوشمزه تر است ما بی اختیار یاد برندمربوطه بیافتیم.اینچنین است که ما برای آن برند خاص بازاریابی نموده ایم.

▪️بازاریابی لامسه 

بیشتر شرکتها هنوز اهمیت تحریک حس افراد برای پایداری بازاریابی را درک نکرده اند ،اما برندها که درتجارب لمسی سهم خاصی دارند ،فرصتهای خوبی برای ایجادتصویر و هویت برند برای یک محصول ارلحاظ بازاریابی لامسه ایی دارند.ترکیب حس لامسه درارتباطات برندی محصولات معین ،دشوار نیست.بعنوان مثال ،درحوزه خرده فروشی ،باترغیب مشتریان و دادن فرصت انتخاب از بین محصولات و گذاشتن واژه «دست نزنید» روی محصولات ،امکان پذیر است.(چون بیشتر مردم اینگونه هستند و وقتی ازآنان خواسته میشود کاری را انجام ندهند،عکس آنرا انجام میدهند).درصنعت گردشگری ،فرصتهای بازاریابی لامسه ایی حتی درمحیط خدمات وجوددارند.بیشترشرکتهای امروزی تولید کننده منسوجات این استراتژی را به خوبی آنجام داده اند.مانند؛پتو                                                                                                                

  • رهبران برند


در طی سال ها با هزاران میلیونر خودساخته مصاحبه شده و درباره زندگی آنها پژوهش صورت گرفته است تا مشخص شود که چرا و چگونه آنها با انسان های عادی تفاوت دارند. به نظر می رسد که میلیونرهای خودساخته، در مقایسه با بسیاری از انسان ها، ویژگی های شخصیتی معینی را در وجودشان پرورش داده اند:


1) متمرکز بودن: آنها هر ماهه، 10 تا 20 ساعت از زمان شان را برای مطالعه کردن و اندیشیدن درباره پس انداز کردن و سرمایه گذاری کردن صرف می کنند.


2) توجه کردن به آینده ای بلندمدت: آنها اهداف مالی خودشان را برای 10 تا 20 سال بعد تعیین می کنند و برای دستیابی به آنها به شدت می کوشند.


3) اقتصادی بودن: آنها در خرج کردن پول بسیار صرفه جو هستند.


4) خویشتن دار بودن: آنها خویشتن داری را تمرین می کنند و از دنبال کردن راهکار کمترین تلاش و جستجو کردن شادی های لحظه ای می پرهیزند.


5) شهامت داشتن: آنها ریسک ها و خطرهای احتمالی و هوشمندانه را در مسیر دستیابی به اهداف شان می پذیرند.


6) سخت کوش بودن: آنها به طور میانگین، حدود 59 ساعت در هفته کار می کنند.


7) پشتکار داشتن: آنها هرگز تسلیم و ناامید نمی شوند.


برگرفته از: پژوهش های آقای برایان تریسی (آموزگار کسب ثروت، کارآفرینی و موفقیت)                                                                      

  • رهبران برند


▪️سواد مالی تان را تا حد ممکن بالا  ببرید اگر هنوز برای دیگران کار  میکنید یا رویای راه انداختن یک کسب وکار مستقل و داشتن شغلی آزاد برای شما تبدیل به یک رویا شده است مطمئن باشید که یک جای کار می لنگد و آن این است که سواد مالی تان هنوز به قدر کافی زیاد نشده است . هر چه قدر سواد و دانش مالی تان قبل از سرمایه گذاری کم باشد خطراتی که متوجه سرمایه شما خواهد بود بیشتر خواهد شد .

▪️رابطه مستقیمی بین افزایش سواد مالی و هوش مالی وجود دارد هر چه قدر  دانش مالی تان کمتر باشد هوش مالی تان نیز به طبع کمتر خواهد شد و ریسک سرمایه گذاری بیشتر .

▪️لازم به ذکر است سواد مالی چیزی نیست که بتوان آن را در طی یک  یا چند روز یاد گرفت بلکه آشنایی با  پیچ  و خم های سرمایه گذاری در هر زمینه ای از املاک و مستغلات گرفته تا  خرید سهام و بازار بورس و راه اندازی یک کسب و کار با گذشت زمان و کسب تجربه میسر میشود . سواد و هوش مالی یعنی آن که یاد بگیرید چطور از بدهی ها در جهت پول سازی استفاده کنید یا منابع محدود را به فرصت های مالی قابل توجه تبدیل کنید مثلا " اصل خرید یک خانه معمولی کوچک با یک آپارتمان پر واحد فرقی نمی کند اما تفاوت این که از هر دو چگونه در جهت سود دهی استفاده کنیم به سواد و هوش مالی سرمایه گذار بستگی دارد .

▪️اگر نخواهید که سواد مالی تا را افزایش دهید احتمالا" درآمدی که امروز کسب میکنید بالاترین درآمدی خواهد بود که میتوانی کسب کنید . پیشرفت شما به اندازه سطح سواد و دانش شما خواهد بود  ، هوش مالی پائین یعنی درآمدی متوسط و ناچیز اما سواد  و هوش مالی بالا یعنی سرمایه گذاری و راه اندازی یک بیزینس .

▪️در اصل خطر سرمایه گذاری و حوزه سرمایه گذاری نیست چیزی که پول و سرمایه شما را تهدید میکند خودتان هستید این شما هستید که به عنوان یک سرمایه گذار باید تشخیص دهید کدام حوزه سرمایه گذاری بیشتر مناسب شماست یا با توجه به ارزیابی همه شرایط کدام حوزه سرمایه گذاری پر بازده تر است 

▪️قبل از 35 سالگی تکلیف خود را با خود و زندگی شغلی تان مشخص کنید اگر تا این زمان هم مشاغل مختلفی داشته اید و در محیط های گوناگون کار کرده اید باید برای خود تجربه ای اندوخته باشید و از این جا به بعد روی یک کار ثابت سرمایه گذاری کنید .

▪️اصولا " از این شاخه به  آن شاخه پریدن مخصوصا " در دنیای بیزینس جالب نیست اگر هم پای صحبت بزرگان سرمایه گذاری و بازار بنشینید به شما خواهند گفت که از دوران نوجوانی کاری را برای خود انتخاب کرده اند و با کار آموزی و به اصطلاح شاگردی  و کسب تجربه توانسته اند، خود از بزرگان عرصه مورد نظر بشوند انتخاب یک مسیر مشخص و ثابت ا ز این جهت مفید است که شما اگر از سن کم در آن کار بوده باشید  حسابی چم و خم کار را یاد خواهید گرفت و  دوستان و آشنایان و ارتباطات زیادی در این مسیر خواهید داشت و حتی ممکن است بتوانید بدون داشتن سرمایه در آن  عرصه کسب و کار مستقل خود را راه بیاندازید .

▪️به حرف مردم گوش نکنید و نگذارید صحبت های آن ها روی شما تاثیر بگذارد ، اکثر مردم از اسم سرمایه گذاری و راه اندازی کسب و کار و مدیریت و ... . وحشت دارند و مدام به شما میگویند نمی شود یا نمی توانی یا شدنی نیست . این تنها یک دلیل دارد و آن این است که خود آن ها از شروع یک کار  و سرمایه جمع کردن می ترسند و  از انجام آن عاجزند به همین دلیل میخواهند آن را به شما هم بسط دهند .

▪️دونالد ترامپ سرمایه گذار  و کارآفرین و سیاستمدار معروف آمریکایی میگوید هر آن چه به دست آورده ام در مقابل آن چه میتوان انجام دهم بسیار ناچیز و حقیر است . سرمایه گذاران این چنینی موفقیت ها و دستاورد های شان را کوچک نشان  میدهند تا همواره اشتیاق برای جلو رفتن را داشته باشند ، به خود  بگویید خب این سرمایه گذاری عالی ست ، اما تازه این اول کار است و  عرصه های زیادی برای سرمایه گذاری های بزرگ تر و وسیع تر وجود دارد.                                                     

  • رهبران برند


1. سرسخت و انعطاف پذیر باشید

2. قانون دو عدد پیتزا

بزوس اعتقاد به تشکیل گروه های کوچک دارد. (شاید این تمایل ریشه در دورانی باشد که هنوز استارتاپ خود را راه اندازی نکرده بود.) او بر این عقیده است که برای کارهای تیمی باید "قانون دو پیتزا" حاکم باشد. به این معنا که تیم کاری شما باید به اندازه ای کوچک باشد که دو عدد پیتزا بتواند کل افراد تیم را سیر کند. در واقع دو پیتزا می تواند پاسخگوی 6 تا 7 نفر باشد.

بزوس پیشنهاد می دهد که تیم های کاری را تا حد امکان کوچک نگه دارید       

 3. به استقبال تجربه های جدید بروید                                                       

 4. شوق نوآوری داشته باشید

 5. افکار بلند مدت داشته باشید

6. تجربه و اشتیاق به اختراع، نوآوری را رقم می زند

7. به جای ارائه دادن با اسلاید، متن بدهید

8. نسبت به نیاز مشتری وسواس نشان دهید

  • رهبران برند


اشتباه اول: نداشتن استراتژی 

کاربران شبکه‌های اجتماعی در هر ثانیه با دریایی از پیام‌ها و اطلاعات روبه‌رو می‌شوند. کسب‌وکارهایی که استراتژی مناسبی برای استفاده از شبکه‌های اجتماعی ندارند نمی‌توانند در این دریای اطلاعات خودنمایی کنند و پیام‌های خود را به مخاطبان اصلی خود برسانند.ساختن یک استراتژی شامل داشتن اهداف مشخص و قابل اندازه‌گیری، توسعه یک مجموعه قوانین واضح برای استفاده از شبکه‌های اجتماعی، تفکر در راستای رفتار برند در شبکه‌های اجتماعی و ساختن یک تقویم محتوا با اهدافی معین می‌شود. بدون یک استراتژی مناسب، کسب‌وکارها ممکن است بتوانند محتوای خوبی تولید کنند ولی زیاد مورد توجه قرار نگیرند. 

اشتباه دوم: عدم یکپارچه‌سازی با دیگر امکانات دیجیتالی شبکه‌های اجتماعی

 وقتی با دیگر امکانات دیجیتالی یکپارچه‌سازی شوند نتایج بهتری به دنبال خواهند داشت. یکی از بزرگ‌ترین اشتباهاتی که بسیاری از کسب‌وکارها مرتکب می‌شوند این است که اکانت‌های خود در شبکه‌های اجتماعی را از همه چیز مجزا می‌کنند. نه تنها اکانت‌ها در شبکه‌های اجتماعی باید از طریق پروفایل‌ها به هم مرتبط باشند، بلکه باید مستقیما به وبسایت‌ها، ایمیل‌ها و تبلیغات هم متصل باشند. مرتبط نکردن این موارد با یکدیگر باعث می‌شود که هر امکان دیجیتالی تاثیرگذاری کمتری داشته باشد.  

اشتباه شوم : استفاده نکردن از عکس ها 

عکس‌ها در توییتر سبب می‌شوند که توییت‌ها فضای بیشتری از فید را اشغال کنند و در نتیجه توجه کاربران بیشتری را به خود جلب کنند. توییت‌هایی که دارای عکس هستند به حد قابل توجهی تاثیرگذارتر از توییت‌های بدون عکس می‌باشند. با اینکه برای همه توییت‌ها نمی‌توان عکس مناسبی پیدا کرد، اما کسب‌وکارها باید در نظر داشته باشند که هر زمان که ممکن بود توییت‌های خود را با عکس ارسال کنند تا توجه بیشتری را به سوی پیام‌های خود جذب کنند.                          

 اشتباه چهارم: بهره نبردن از هشتگ‌ها

هشتگ‌ها راه بسیار خوبی هستند که کسب‌وکارها می‌توانند با استفاده از آن‌ها با دیگران وارد گفت‌وگو شوند و بحث‌هایی به راه بیاندازند که هم مفهوم داشته باشند و هم با این بحث‌ها به اعتبار خود بیافزایند. 

اشتباه پنجم: متناقض بودن اکانت توییتر یک برند باید در جهت همان کسب‌وکار استفاده شود و نظر شخصی کسی را بازتاب ندهد. با اینکه گاهی اوقات پیام‌های خنده‌دار و خودمانی می‌توانند اکانت توییتر را دوست‌داشتی‌تر کنند، اما دخالت نابجا در بحث‌وجدل‌ها، توهین به برندهای دیگر یا پرداختن به موضوعات نامرتبط به کسب‌وکار می‌تواند آن برند را با شکست کامل مواجه کند.از طرف دیگر اکانت‌های توییتر کسب‌وکارها نباید به صورتی باشند که در نظر مخاطب مثل روبات جلوه کنند. ارسال توییت‌های مشابه و تکراری می‌تواند باعث شود که اکانت آن کسب‌وکار خسته‌کننده به نظر برسد. بهترین راه داشتن رفتاری معتدل است که هم با ثبات به نظر برسد، هم به مخاطب اهمیت بدهد و هم برخوردی انسانی داشته باشد، نه مثل یک روبات. 

اشتباه ششم: استفاده نکردن از عکس‌ها

 یا استفاده از عکس‌ها با سایز نادرست جلوه‌های بصری سبب افزایش توجه در شبکه‌های اجتماعی می‌شوند. طبق اکثر تحقیقات انجام شده، پست‌هایی که دارای عکس هستند در فیسبوک بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرند و لایک و کامنت بیشتری دریافت می‌کنند. بر همین مبنا، کسب‌وکارها باید دقت کنند که از عکس‌های مناسب و با اندازه‌های مناسب برای محتوای خود بهره ببرند. 

اشتباه هفتم: حذف نکردن URL از پست‌ها

وقتی یک لینک در پست فیسبوک قرار داده می‌شود، فیسبوک به صورت خودکار یک عکس از آن لینک تهیه می‌کند که قابل کلیک کردن است و کاربر را به مقصد موردنظر هدایت می‌کند. بنابراین لازم نیست که کسب‌وکارها در مطالب خود در فیسبوک URL را هم به اشتراک بگذارند. با اینکه این لینک اضافه در مطالب شما در فیسبوک ضرر مستقیمی برای برند شما ندارد، اما اکثر کاربران این شبکه اجتماعی با دیدن URL در پست شما فکر می‌کنند که برند شما از توانایی‌های فیسبوک اطلاع زیادی ندارد، پس توصیه می‌شود URL اضافی را از مطلب خود حذف کنید.

اشتباه هشتم: ارتباط برقرار نکردن با دنبال‌کننده‌ها

شبکه‌های اجتماعی با هدف تعامل بین کاربران ایجاد شده‌اند و مشتری‌ها از کسب‌وکار موردنظر توقع دارند که در فیسبوک از خود پاسخگویی نشان دهد. پاسخ دادن به پست‌ها، تشکر از مشتری‌ها به خاطر کامنت دادن و رسیدگی به شکایت آن‌ها باعث می‌شود که مشتری‌ها احساس بهتری نسبت به آن برند داشته باشند.

اشتباه نهم: استفاده نکردن از این پلتفرم گوگل پلاس 

شاید یکی از مهم‌ترین شبکه‌های اجتماعی در حال حاضر باشد. این شبکه اجتماعی مستقیما با نتایج جست‌وجوی گوگل یکپارچه‌سازی شده و باعث شده که پروفایل‌های گوگل پلاس به بخشی جدایی‌ناپذیر از هر استراتژی بازاریابی دیجیتال یا بهینه‌سازی موتورهای جست‌وجو تبدیل شوند.    اشتباه دهم: به کار نبردن حلقه‌ها و انجمن‌ها

حلقه‌ها در گوگل پلاس این امکان را برای کسب‌وکارها فراهم می‌کنند که مشتری‌های خود را به گروه‌های مختلف دسته‌بندی کنند و برای هر گروه محتوای خاصی تدارک ببینند. اگر از حلقه‌ها استفاده نشود، هر محتوایی که تولید می‌شود برای همه دنبال‌کننده‌ها به صورت یکسان ارسال می‌شود.                                             

اشتباه یازدهم: ارائه ندادن توضیحات برای پین‌ها

فقط پین کردن چند عکس در پینترست برای کسب‌وکارها کافی نیست تا بتوانند میزان شهرت و فروش خود را به کمک پینترست افزایش دهند. بهتر است برای هر پین توضیحات کافی ذکر شود و اگر این پین یک عکس از یکی از محصولات آن برند است باید قیمت محصول هم در توضیحات ذکر شود.                   

اشتباه دوازدهم: استفاده نکردن از عکس‌های جذاب

 پینترست بر جلوه‌های بصری مبتنی است، اما بسیاری از کسب‌وکارها از عکس‌های ساده و نه چندان الهام‌بخش برای محصولات خود در این پلتفرم استفاده می‌کنند، در حالی که باید از عکس‌هایی رنگارنگ بهره ببرند و محصول خود را در عمل به کاربران این شبکه نشان دهند. مثلا به جای گرفتن عکس از یک پیراهن روی یک میز، بهتر است پیراهن را به تن فردی نشان دهید که در حال انجام دادن یک کار جالب و هیجان انگیز است.  

اشتباه سیزدهم: لینک ندادن به صفحه محصول 

کسب‌وکارها باید اطمینان حاصل کنند که کاربران پینترست خیلی راحت می‌توانند از جست‌وجو در پینترست به صفحه خرید یک محصول هدایت شوند. برای این کار لازم است عکس محصول در پینترست مستقیما به صفحه محصول در وبسایت شرکت لینک داشته باشد نه صفحه اصلی سایت یا هر صفحه دیگری. هر چه مراحل بین جست و جو در پینترست و خرید محصول طولانی‌تر باشد، مشتری هم علاقه کمتری خواهد داشت که آن محصول را خریداری کند.                                          

اشتباه چهاردهم: به کار نبردن هشتگ‌ها به شکل موثردر اینستاگرام هیچ محدودیتی در استفاده از هشتگ‌ها وجود ندارد و هر تعداد هشتگ که بخواهید می‌توانید برای یک عکس در اینستاگرام استفاده کنید. همین موضوع باعث شده برخی از کسب‌وکارها بیش از حد از هشتگ‌ها استفاده کنند.هشتگ‌ها به کاربران این امکان را می‌دهند که پست‌های اینستاگرام را بر اساس موضوع طبقه‌بندی کنند و فقط عکس‌های مرتبط با موضوع دلخواه خود را مشاهده کنند و از سوی دیگر برای کسب‌وکارها این گزینه بسیار جذابی به نظر می‌رسد که با استفاده از هشتگ‌های نامرتبط در عکس‌های خود، پیام خود را به کاربرانی که به دنبال موضوعات دیگر در اینستاگرام هستند برسانند. اما درست مثل هر زمینه دیگری این کار در اینستاگرام هم اسپم به حساب می‌آید و اسپم هم نتایج بسیار بدی به دنبال خواهد داشت. به جای این کار، کسب‌وکارها باید فقط از هشتگ‌هایی برای عکس‌های خود در اینستاگرام استفاده کنند که با آن عکس و با موضوع مورد بحث آن کسب‌وکار در ارتباط مستقیم باشد.   

 اشتباه پانزدهم: ارائه نکردن محتوایی که دلخواه کاربران باشدبسیاری از کسب‌وکارها از اینستاگرام برای انتشار عکس‌های تبلیغاتی‌ای استفاده می‌کنند که در پلتفرم‌های اجتماعی دیگر هم می‌شود آن‌ها را به کار برد. اما اینستاگرام زمانی بهترین نتیجه را رقم خواهد زد که برندها از آن برای نشان دادن پشت صحنه فعالیت‌های خود به مشتری‌ها استفاده کنند و شخصیت برند را به کاربران نشان دهند.                                                                                    


  • رهبران برند

لطفا برای اطلاع از نحوه واریز وجه و دریافت فایل مورد نظر نام فایل را به شماره 09217951081  ارسال بفرمایید.


قیمت : 25 هزار تومان

  • رهبران برند