▪️در بازاریابی عصر اول (بازاریابی ۱) تأکید بر محصول است. مشتری به کالا نیاز دارد اما کالا کمتر در دسترس اوست. کافی است این کالا در دسترس مشتری باشد. قطعاً مشتری خواهان این کالا است. نمونه آن در صنعت اتومبیلسازی کشور بود. مردم حاضر بودند پول بپردازند، مدتها در صف انتظار باشند، و هر اتومبیلی را خریداری کنند.
▪️به مرور، جناب مشتری بر اریکه قدرت نشست. تکنولوژی سبب شده بود تا به سرعت کالایی تولید شود. با افزایش رقابتها، مشتری میتوانست آنچه را اراده میکند، خریداری کند. حالا صاحبان کالا باید به ذهن مشتری و سلیقههای مشتری پی میبردند تا بتوانند کالایشان را به فروش برسانند. مشتری اینک آغاز و انجام فعالیتها است. این عصر را عصر بازاریابی دوم میگوئیم.
▪️مشتری به مرور کوشید تا بیشتر و بیشتر گرداننده صحنه باشد. اینترنت، تکنولوژی اطلاعرسانی، افزایش سایتها و شبکههای اجتماعی، میزان آگاهی مشتریان را افزایش داد. مشتری کنونی دریافته فراتر از خواستها و نیازهای او، روح و روان آدمی نیز نیازها و خواستهایی دارد که بهتر است تأمین شود.
▪️در بازاریابی عصر سوم، آرا و افکار عمومی مردم بیش از قانون دولتها نافذ است. چراکه مشتریان امروز به موضوعاتی نظیر سلامتی، بیش از نیازها و خواستهای اولیه بها میدهند. تأمین سلامتی سبب شده تا مشتریان امروز با چرخش ۱۸۰ درجهای، خواستهای را جستجو کنند که مغایر با خواسته دیروز است.
فیلیپ کاتلر در گفتگویی وقتی از او پرسش میشود بهترین شغل بازاریابی در جهان چه شغلی است؟ چنین پاسخ میدهد: دیگر کوکاکولا یا خمیردندان کرست نفروشید بلکه، تعلیم و تربیت و سلامتی بیشتر را به مردم عرضه کنید و در کیفیت زندگی آنان تفاوتی واقعی ایجاد کنید.