قرن بیستم با طرح نظریه نسبیت "انیشتین" و پس از او بوسیله شاگردش "هایزنبرگ" که به نظریه کوانتوم معروف شد، با نحوه تفکر نیوتونی وداع گفت؛ اگرچه حتی هنوز هم بسیاری از افراد در همه ردهها سخت به نوع تفکر مطلق و قطعی چسبیدهاند. تاثیر رویکرد کوانتوم علاوه بر حوزه هایی همچون رایانه ها، اینترنت، انرژی های هستهای و غیره، بر علوم انسانی و بویژه مدیریت نیز شگرف بوده است. مطابق رویکرد کوانتومی به مدیریت، مدیران برای افزایش اثربخشی عملکرد خویش نیازمند رویکرد جدیدی به انسان، فرایندها، و اشیا هستند؛ که به جنبه های ذهنی، غیرمنطقی، و بی نظمی رفتار خود و زیر دستانشان مربوط می شود.
در این نوشتار ابتدا بابررسی مفاهیم کوانتوم و مدیریت کوانتومی به تاریخچه نظریات علمی نیوتن، انشتین و کوانتوم پرداخته شده است. سپس نقش نظریه کوانتوم بر نظریه های سازمان و مدیریت در سه محور علوم رفتاری، فرایند مدیریت و متدولوژی تحقیق مورد بررسی قرار گرفته و در نهایت تحت عنوان خاتمه بحث به تئوری نهایی حاکم بر جهان از دیدگاه اسلام و غرب اشاره شده است.
مقدمه:
علوم انسانی از جمله مدیریت همواره از رهگذر تغییر و تحولات در عرصه علوم تجربی متأثر بوده و تئوری های موجود در مدیریت خصوصا در دنیای پیچیده امروزی کاملا تحت تأثیر نگرش های فلسفی در حوزه علوم تجربی قرار گرفته است. باحاکمیت تئوری های نیوتن در عرصه علوم تجربی و تأثیر گزاری زیاد آن در سایر حوزه های علوم، گمان بر این بود که نیوتن حرف آخر را زده است. اما مدتی نگذشت که انشتین با ارائه تئوری نسبیت و هایزنبرگ با ارائه تئوری کوانتوم این تصور را به هم ریختند. وقطعیتی را که نیوتن مدعی آن بود جایش را به عدم قطعیت هایزنبرگ داد. این تحول در عرصه علوم تجربی تأثیرات زیادی در حوزه علوم انسانی گذاشت. از اینرو دراین نوشتاردر پی آنیم که تأثیر نظریه کوانتوم، برنظریههای سازمان ومدیریت را در محورهای مبانی فلسفی نظریهها، علوم رفتاری، فرایندمدیریت و متدولوژی تحقیق درمدیریت بررسی نماییم.
قبل از ورود به اصل بحث لازم است که باچندمفهوم واصطلاح آشنا شویم.
- ۰ نظر
- ۵۳۰ نمایش